یک کشیش سابق که عزادار مرگ پسرش می باشد که در هنگام سربازی در یک درگیری جان خود را از دست داده. به یک کلیسای محلی پناه می‌برد و با یک زن و شوهر متعصب و طرفدار محیط زیست آشنا می‌شود. اما زمانیکه کشیش پی به فساد عبادت خانه می‌برد، شرایط از همیشه تلخ‌تر می‌شود.

رالفی که درگیر بارداری دوست دخترش است،، با انجمن مرموزی از مردان آشنا می شود که به سرعت از او استقبال می کنند اما این آشنایی دردسرهای بیشتری را وارد زندگی او می کند.

«همینقدر را می دانم که حقیقت دارد» یک حماسه خانوادگی است که زندگی دومینیک بردسی و روابط او با برادر دوقلوی آشفته، همسر سابق ناامید، دوست دختر ناپایدار و ناپدری وحشتناکش را شرح می دهد، همه در حالی که با غم و اندوه از دست دادن فرزند و مادرش دست و پنجه نرم می کند.

سال 1951 و در خلال جنگ کُره، مارکوس یک دانشجوی یهودی اهل نیوجرسی به دانشگاهی در اوهایو می آید، جائی که او باید مسائلی همچون سرکوب جنسی و یهودستیزی دست و پنجه نرم کند …

ادیسون، یک دانش‌آموز دبیرستانی باهوش، اما بی‌تفاوت، همراه با بهترین دوست و عشقش که او هم دختری باهوش است ، به واشنگتن دی سی می‌رود تا در مورد یک قتل تحقیق کنند. آنها با هم تلاش می کنند تا پرونده قتل مرگ یک دانش آموز را حل کنند.

یک مزاحم تلفنی که به نظر می رسد یک افسر پلیس باشد، با رستورانی تماس می گیرد و به مدیر آن اطلاع می دهد که یکی از پرسنل اش، مقداری پول دزدیده است و حالا او باید برای پس گرفتن پول ها به او کمک کند اما ....